سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه بداند و عمل کند و بیاموزد، در ملکوت اعظم بس بزرگ به شمار آید . [عیسی علیه السلام]
امروز: دوشنبه 103 اردیبهشت 10

دوستی می گفت برای اینکه خواننده پیدا کنی باید به وبت رنگ و لعاب بدی عکس بذاری و... رفتم وبشو دیدم اونقدر شلوغ بود که نمی شد فهمید کجایی و کرسرت کجاست!! باید بگم نه خواننده می خوام نه بیننده اگه جایی باشه که خودم باشمو خدای خودم برام بهتر از هر چیز دیگس. امروز بابت کاری ناچار شدم با مترو جا بجا شم حسم بعد از استفاده از مترو این بود:

تن بی روح مسافر توی این غول آهنی، آدمهای این شهرو کجا میبره میاره همه انگاری با هم قهرن


نوشته شده توسط علیرضا در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 2:8 عصر | نظرات دیگران()

هیچ فکر نمی کردم به فاصله ی یکی دو  ساعت حالا بیشتر کمترش مهم نیست ،مجبور بشم یه چیزی بنویسم.

اما باید عرض کنم اگه جواب کسی رو دادم نمی دونستم کیه و حتما از روی عدم شناسایی طرف بوده . اما فضای سایبری است و اینکه کی وبتو می خونه و  کی نمی خونه زیاد دست تو نیست اما مطمئنن مایل نیستم به هر کامنتی جواب بدم اینو از روی خود خواهی نمیگم بلکه سری که درد نمی کنه دستمال بستن نداره نکته ی دیگه اینکه اگه چیزی مینویسم الزاما به معنای چیزی که شما برداشت میکنید نیست لذا صغری کبری های شما و توصیه های شما برام جالب نیست . و در آخر متنی که دوستی برای دوستی نوشت و بعد برای  من فرستاده شد خیلی خنده دار و مسخره بود و به شدت با شعور خواننده اش بازی بچه گانه می کرد و بیشتر منو یاد رجز خونی های اعراب می انداخت .امیدوارم من بعد چیزی که نمی خوام  نبینم و اگه دیدم سکوت مرا یاری کند .


نوشته شده توسط علیرضا در یکشنبه 88/2/6 و ساعت 11:51 عصر | نظرات دیگران()

برای نوشتن باید بهانه ای باشه هنوز فضای آماده ای برای نوشته های خودم نمی بینم شاید یکی از دلایلی  که نمی توانم و نمی خواهم بنویسم همین باشه در حالی که  بهانه فراوان است.

در شهر ما فراوانی است

آبادانی است آبادانی است

 

 


نوشته شده توسط علیرضا در یکشنبه 88/2/6 و ساعت 1:41 عصر | نظرات دیگران()

همه چی خوب همه چی عالی عالی

همه چی خیلی قشنگ به رنگ قالی

 

 

 


نوشته شده توسط علیرضا در پنج شنبه 88/1/27 و ساعت 11:49 عصر | نظرات دیگران()

عنوان یادداشت نام کتابی است به ترجمه ی آقای  داریوش مهرجویی که به تازگی خواندم و در رابطه با  آن توجه به نکات زیر خالی از لطف نیست و این نگاه یک خواننده از انبوه مخاطبان این اثر است.

1- آقای مهرجویی را پیش از این با فیلم سازی میشناختم نه ترجمه 

2- مترجم بودن در کنار کارگردانی یه قابلیت است اما بعد از خواندن کتاب و آشنا شدن با محتوی آن هنوز برام روشن نیست که چه ویژگی ای خاصی در این کتاب بوده که کارگردان سینما را درگیر ترجمه کرده و برای این اثر (لااقل) مترجم هم شده اند

3- ارشاد متولی ای در امر ترجمه ندارد تا متون مورد ترجمه با مترجم نسبتی معقول داشته باشد ؟ فرضاَ نسبت هایی نظیر تجربه ، سابقه ی قبلی در ترجمه ی خاص‏ ، و چندین ممیز معقول دیگر به طوری که فقط نگویند ممیزی ارشاد به خط قرمز های خاص تکراری که همه میدانند گیر میدهد و از این معقولات...

4- سراسر کتاب اشارات پزشکی و فیزیکی فراوانی است که علیرغم اینکه با مترجم و سابقه ی او هیچ ربطی ندارد و لذا بی تاثیر در برگردان فارسی آن نیست ، متون آن به شکلی است که خودم و اطرافیان آشنا به مهندسی و پزشکی به زحمت متوجه منظور نویسنده میشویم الا نقل رویدادهای فرا طبیعی که قطعا نظر خواننده از خرید این کتاب خواندن آنها نبوده چرا که میتوان اینگونه داستانهای شگفت انگیز را در انواع و اقسام کتب دست دوم کنار خیابانی به وفور دید و خواند.

5- تمام مستندات و رویدادهای کتاب به دهه ی 90 میلادی یا بعضاَ 70 ، 80 بر میگردد که به شدت در خواننده عدم برقراری ارتباط ایجاد می کند.

6 -از غلط های تایپی و ویرایشی کتاب که به نظر خورشت هر کاری شده نمی توان حرف زد!


نوشته شده توسط علیرضا در پنج شنبه 87/4/6 و ساعت 1:47 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2   3   4      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
زخمه
دنیا
رفتار والدین و اثر آن بر فرزندان
پاسخ استاد شریعت به دکتر سروش
گزاره ها با ما چه میکنند؟
آرزوی کوچک آرزوی بزرگ
دوستان دفتری
تئوری مرگ
ترازی دیگر
کوهستان
مترو
اشتباهی
دغدغه نوشتن
همینجوری
جهان هلوگرافیک
[همه عناوین(21)][عناوین آرشیوشده]

بالا

مسئول وبلاگ: علیرضا** وبلاگ بردین منتظر نظرات ارزشمند شما میباشد

بالا